کوچ

متن مرتبط با «وحدانیت و اوصاف خداوند» در سایت کوچ نوشته شده است

سر بی قرار من ، تو

  • به قمار عشق من، توسر بی قرار من ، توهمه سایه ها فریبندهمه سایه سار من ، تونگران ناز لیلی سر اواره مجنونسر من کسی نداردهمه سر بهانه ام ، توسر اینکه گشت شیدابه دو جام وصل عارفمن ازین هوا که مستممی و پیمانه ی من ، تودگران خبر ندارندز نوای ساز مطربمنه با خبر سمائیمرکز طواف من ، تو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معبود

  • هفت آسمان را دیدم و غیر از تو معبودی نبودغیر از تو یکتا نازنین مقصود و مسبوحی نبود درک عدم اند وجود سخت است و ادراکی خموددرک رخت اما به عشق آسان و زیبا می نموددر لا مکانی در زمان میشد به امواجی نشستاین موج های بی دریغ در بر عدم ها می گشود صبحی که از دریای عشق پیمانه دادم سرنوشتیک آیه از روی تو گفت آن پیر دانا در سجود لا اله الا الله حقاً حقاً لا اله الا الله ایمانأ و تصدیقاً لا اله الا الله عبودیهً و رّقاً بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بگریزم و بیایم

  • نه ازین سفر توانم بگریزم و بیایمنه توان دور بودن ز تو دلربای دارمنه شود که بی تو باشم سر لحظه مناهی نه قضای عشق خواهد که فنا شود تباهینه صدای دل نشینی که شبیه ساز مطربنه نوای بس حزینی که بگوید از نواقبنه بدانم و بفهمم که تویی ورای فهممنه به سوگ جان نشینم که رود خیال مبهمدر عدم بنشسته بر بال وجودچند روزی آمدم اندر هبوط, ...ادامه مطلب

  • تو بهار منی

  • تو نو بهار منی همیشه کنار منی در اوج بی قراری من تویی که قرار منی   صدای پای نسیم مرا به خاطره برد میان خاطره ها  تو در خیال منی   در این مسیر خطیر پر از شرارت و گیر تو آمدی چون شمس و دستگیر من   خبر نداشت به عشق زلال می شود آب در آن میس و جامی که می دهد صنمی  , ...ادامه مطلب

  • دین فروشان

  • چون راز باده نوشان ، دانند می فروشاندیگر چه حاجتی به ، دکان دین فروشانیک جرعه از تعالی ، گر بر تو عرضه گردددیگر غبا نخواهی ، از جنس زهد پوشانان سان که ره ندارد ، مستی به بارگاهیزاهد خبر ندارد ، از درک راه و کوشانما مست بادگانیم ، ایمان ما به عشق استکی راز عشق گویند ، هر آینه خموشان, ...ادامه مطلب

  • بی سر برود سوی خدا

  • دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که , چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم , که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا, ...ادامه مطلب

  • نگاه تو

  • نگاه تو ، برای من تمام عاشقانه هاستو حال من ، حال خوش ترانه هاستتو آمدی به این تنم ، چو جان تازه آمدیهوای تو برده مرا ، چه بی بهانه آمدینگاه کن ببین که من ، چگونه بی قرار توپرسه به کوچه ها زدم ، به شوق خاطرات تونفس درون سینه ام ، حبس شد و تو میرسیمنم که چشم می شوم ، خیره به قاب اطلسی, ...ادامه مطلب

  • شور سماعی خاموش

  • گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده, ...ادامه مطلب

  • آن باده ی انگور نبود

  • راز میگویم و من سرزده و حیرانمباده عشق به من داد از آن عطشانم فاش شد این که دو بال از سر جودش بخشیدحالیا میروم و در دو جهان پر رانم سیر آفاق و عدم هر قدمش آگاهیستاو دمی داد که در رقص و طرب سییالم گفت صوفی مگر این باده ی انگور نبودگفتم این باده نبودست در این بادیه من میدانم, ...ادامه مطلب

  • در آن شور عریان

  • تو چون چشمه سارانزلالی و جاریتو همزاد بارانتو از بطن خاکیدرختی شکفته تو سروی خرامانرسیده به خورشیدبه سر شور و امیدسراسر بهاراننشد صورت عشقبدون نگاهتبیاید در امکانسحر جان بیشهپر از عطر شبنمتو در پرده پنهانو من باز آرامنشستم کنارتولی گیج و حیرانکجا خواهد آمدکجا رفته اصلاچرا من غزل خوانتو را دوره کردم تو در من نبودی ؟در آن شور عریان, ...ادامه مطلب

  • عشق انگار تو را میخواهد

  • بر سر کوی خیالش منشین ، شیداییای سبک بال بپر عشق تو را میخواهدخرقه از تن بکن و جامه بدر خویش بجوبه خودآ و به خدا عشق تو را میخواهداز ازل محرم اسرار تو بودی و تو باشعشق انگار ، تو را میخواهدمنتظر مانده به کویی نگران تو نگارین دلداریاره خممار تو را میخواهد, ...ادامه مطلب

  • طواف دائم

  • و من آنم که به شوقتسر مجنون دارمو تو آنی که به لب شهد عسل گون داریمن به تکرار بگویم که تو را میخواهمتو به بازار نیاییکه هزار عاشق دلخون داریتو بگو بر چه مدار استبه گرد تو طواف دائمای که در بارگهت این همه مجنون داریگفتمش من نگرانمکه از آغوش تو یک آن نرومگفت این هزل مگوتا که به شعرت دل دلخون داری, ...ادامه مطلب

  • تمام عشق من به تو

  • تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین, ...ادامه مطلب

  • مست به مینای تو

  • شهره آفاق عشق گشته ام از عشق تورفته ام اندر سما کوی به کوی ، کوی توگر نتوانم رسم خرده بر این خاک نیستخاکی بی مقصدم واله و مفتون توگفت شبی مطربی در طرب آ و بخوانخواندم از آن شب به عشق هر نفس از روی توگر که نشانم دهی یا که دهی از سبومن به جهان خرم ام مست به مینای تو, ...ادامه مطلب

  • که ز چشم تو شد آغاز

  • چه خوش و آب و رنگ عشقی که ز چشم تو شد آغارچه بلند و در چه اوجی استبه خیالت ای گل آوازبه هوای کویت این بارصنما کجا روم بازنه ، بدان ، دوا نگردم به طبابت طبیبانکه سرم شده هوایی و تویی علاج این رازچو به دام عشق گشتم نشود رها عنانم و هر آن عنان ببازم و به دام بسته ام باز چه شود شوی دوباره تو به کوی ما خرامانکه دمی نیاز دارم به نگاه های پر ناز, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها