کوچ

متن مرتبط با «بوی نو شدن می آید» در سایت کوچ نوشته شده است

عشق زمینی

  • من تو خوابم و تو رویام یکی هست که نازنینهبیا اسمم و صدا کن خواب من تعبیرش اینهواسه مهربونیه تو همیشه حسای خوبهکه میشه حرف تو شعرام حرفایی که دل نشینهنباشه ، روزی نباشی نشه خالی از تو دستامهمه لحظه ها و پرواز با حضورت بهترینهنمیشه که بی تو پر زد پر پرواز منی تومیپرم با تو و دنیام غم هاشم با تو شیرینه, ...ادامه مطلب

  • عشق انگار تو را میخواهد

  • بر سر کوی خیالش منشین ، شیداییای سبک بال بپر عشق تو را میخواهدخرقه از تن بکن و جامه بدر خویش بجوبه خودآ و به خدا عشق تو را میخواهداز ازل محرم اسرار تو بودی و تو باشعشق انگار ، تو را میخواهدمنتظر مانده به کویی نگران تو نگارین دلداریاره خممار تو را میخواهد, ...ادامه مطلب

  • مست به مینای تو

  • شهره آفاق عشق گشته ام از عشق تورفته ام اندر سما کوی به کوی ، کوی توگر نتوانم رسم خرده بر این خاک نیستخاکی بی مقصدم واله و مفتون توگفت شبی مطربی در طرب آ و بخوانخواندم از آن شب به عشق هر نفس از روی توگر که نشانم دهی یا که دهی از سبومن به جهان خرم ام مست به مینای تو, ...ادامه مطلب

  • امید

  • گر ز حال من دل خسته ی بیمار بپرسیددل داده آن سرو قدم کو به نسیمی بخرامیدگفتم که دوا نیست مرا رحم کن ای دوستگفتا که به دار است هر آن سر که خروشیدگفتم که به جانم غمه عشقه دگری نیستگفتا که به شیدایی تو رنگه زمینیست گفتم که شود صبح دمی عشق بیایدگفتا که به بپا خیز و نشو خالی از امید, ...ادامه مطلب

  • می ، نوش

  • می نوش چنان ، که غصه را خاک کنیمی نوش چنان ، که سر بر افلاک کنیمی نوش و رها باش ، ز هر ما ومنیمی نوش که درک ، سر بی باک کنیمی نوش چنان ، چو بنده عشق شدیدر بندگی عشق بباید که تو جان پاک کنیمستیه الستی بطلب ، مانده ز جاممی نوش چنان ، که سر بر افلاک کنی, ...ادامه مطلب

  • به نور دل

  • در این دریای بی ساحلچه تنها مانده ای ای دلدر این پرواز بی مقصدنمی یابی از او منزلمگر می شد قدم برداشتدر این وادیه پر وحشتبدون درک عشق اوتقلا هاست بی حاصلروم اما طلسم غم مرا بر خاک میخواهددلی دارم پر از اشراقسر اما در تب باطلاگر باز آید آن عیسیدمش ما را رها سازدتمام سر فدا سازمبه اعجازش به نور دل, ...ادامه مطلب

  • تو در میان جانی

  • تو در ، تو در میان جانی ، تو فارغ از نشان و بی نشانیچو در شبم ، خراب کن ، تمام تاری و غمم که تو امید جاودانیگذر کنم ز کوی تو ، چو بسته ام به موی تو ، دگر ندارم آشیانیشراب کهنه ای بده ، که در طرب رها شوم ، چو مرغ آسمانیهزار توست عشق تو ، در این خمار گم شدم ، بگو ره نهانیچو از تو جویم ، به سر نیابم ولی به دل چو بنگرم ، تویی تمام این معانیشبی به بزمم ، شرر فکنده نگاه پر شراره ات ، تو ای فزون مهربانیبه عشق تو در آتشم ، به شعله ها ولی خوشم ، که میرسم به صبح زندگانیچه ماندن و چی رفتی ، چه بودن و نبودنی ، تو فارغ از زمان و لا مکانی,میان,جانی ...ادامه مطلب

  • خوابم نمیره

  • تنم تبدار عشقی ، بی نظیرهخدایا قلب من پیشش اسیرهنه سر دارم نه سودایی به جز اوهمه شب از غمش ، خوابم نمیرهندونسته ، سر دامش نشستمحالا یک لحظه از یادم نمیرهدوای درد من ، در یک نگاههنگاهی که همه هستیم ، بگیره, ...ادامه مطلب

  • تا نور قد کشیدند

  • امن است وادی عشق ، ای شاهد حقیقتاینجا هزار چشمه ، می جوشد از صداقتماندن کنار معشوق ، پرواز بی مهابا ستدر لحظه های عاشق ، بیخود شدن تمناستجانانه باشد این راه ، آتش به جان شمع استاما رضایت از عشق ، در چشم شعله پیداستآن سرو قامتانی ، کین راه را گزیدنداز سایه ها گذشتند ، تا نور قد کشیدند, ...ادامه مطلب

  • نور ره نما

  • ای سر بریده ، سرور و سالار دشت کربلامعشوق ستوده و گفته توئی ، نور ره نماای تشنه پر کشیده به عرش خدا حسینای کشتی نجات تو در حشر، آخر پناه ماادراک عشق تو جان را به شعله ها کشیدآنجا که کودک شش ماهه شد شهید خداگویا که هیچ دریغی زجان و مال نداشتمولای بی کفن ، که شفیع است شیعه را, ...ادامه مطلب

  • سر بردار میخندی

  • تو در آغوش بارانی هوای عشق میدانیبگو با زاهدانْ عاشق که این باشد مسلمانینه تسبیحی به کف داری نه در سجاده، مسجودیولی از عشق او عطشانهمیشه گرد معبودیعجب حالیست شیدایی که سر بر دار میخندیبه جز در وصل معشوقت به عشقی دل نمی بندیبشوید دست از دنیاهر آن کس را که می خواندهوایی این چنین داریچو در دل عاشقش ماندی, ...ادامه مطلب

  • جان به ثواب میرود

  • دل سوی یار میرود ، غنچه به بار میرودطرف سبکبالی و عشق ، مرغ هزار میروداو به طرب نواخته ، سازه من پیاله زنگرچه پرم ازین طرب ، دیده بر آب میرودحال خوشیست عاشقی ، من نه منم هست توییدیده ام این وادی و سر ، پاک به باد میرودگفت مرا بخوان شبی تا که شوم به منزلتجان بدهم به پای او ، جان به ثواب میرود, ...ادامه مطلب

  • عالم میسرش

  • مستغنی است ز عالم و عالم میسرشسیمرغ عشق رفته به دام و مسخرشبودند ، جمعی از ملائک به بزم اودیدند ، پر کشیدگانه به باورشگفتند راز مگو را مگو و گفتحلاج ما که بر سر دار است پیکرشگفتند رمز می و می گساریت زچیستگفتم ز دست پیر خرابات و ساغرش, ...ادامه مطلب

  • نور مکرر تویی

  • مطرب مهتاب رو ، بودم و هستم توییبر سر بازار عشق ، من ننشستم توییمن چه فروشم گهر ، در پس این ماجرامشتری و حجره دار ، سکه و گوهر توییجمله به عالم زدی ، نور تجلی و بعدصاحب این ماجرا ، اول و آخر توییاز عدم ار سر گشود ، عشق شد اندر وجودظاهر و باطن در این ، نور مکرر تویی, ...ادامه مطلب

  • پر پرواز منو به من بده

  • پر پرواز منو به من بدهنت های ساز منو به من بدهمیخونم بازم برات از ته دلچشمای بازم رو باز به من بدهنمیدون مقصدم کجاست بگوکشف این راز منو به من بدهتو پریشونی دنیام ، بطلبپر پرواز منو به من بده, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها