کوچ

ساخت وبلاگ
تو را چگونه گویمت
تورا چگونه خوانمت
تورا چگونه یابمت
که غایبی و بی نهایت
تو در درون سینه ای
تپش تپش کنار من
و من خمار ساغری
که پر شوم از این نهایت
تو را چگونه رو کنم
که هر طرف عیان تویی
تو معنی وصالیو
منم اسیر کویت
مرا کرامتی نما
در این طلب که کرده ام
که سخت مانده ام جدا
زآرزوی حس در حضورت
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 232 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 1:21

مهار دل کشیدی کجای نا کجایی

کجا رها شدم من رها تر از رهایی

طریق عشق بازان هوای کوی مستان

ببین ربوده از سر تعلق ریایی

دگر روا نباشد تو در نظر نباشی

نظر کجا گریزد ز منظر خدایی

به ساقیان کویت به بستگان مویت

که ساغر از تو دادند نشان ز تار مویی
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 266 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 13:53

مستغنی است ز عالم و عالم میسرش

سیمرغ عشق رفته به دام و مسخرش

بودند ، جمعی از ملائک به بزم او

دیدند ، پر کشیدگانه به باورش

گفتند راز مگو را مگو و گفت

حلاج ما که بر سر دار است پیکرش

گفتند رمز می و می گساریت زچیست

گفتم ز دست پیر خرابات و ساغرش
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 254 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

چون باده ای از عشق چشیدم خموشیم

این حالت مستانه به دنیای موهم نفروشیم

آن نرگس بیتاب که تایش به جهان نیست

دیدیم و به شوقش ره میخانه گزیدیم

در میکده جمعیم و به رازند و نیازند

در راه حقیقت چو رسیدیم به هوشیم

او خواند و چنان غرق در آغوش نگاریم

که این کار جهان را دگر اصرار نداریم
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 224 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

گفت آن نرگس مستانه به نجوا به نسیمروزگاریست در این باغکه ما هم نفسیمپخته ی سردی و گرمیهخزانیم و بهارشاهد عشق هزاراندل و دلداده و یارمی تراود ز کجا این همه شوراز چه شدهراز این قصه کجا گفته کجا خوانده شدهدر پی چیست در این چرخهچرا سرگشته ستآخر این بار امانتزچه رو نشکفته ستعشق را کرده مطاعی سر بازار هوسبرده از یاد همه عهدشمانده در بازیه نفسباید از این خطر آخر به سلامت گذردعاشق کوی تو گرددراز عدم را بخردباید این مرغ خوش آهنگتو را ساز کندپر سیمرغ شده سوی توپرواز کند کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 262 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

زورق جان را ببر ، در دل دریای عشق

تا که شوی غرق در مقصد و معنای عشق

جلوه معشوق ما ، جمله ، زیبایی است

محو در او میشویم ، رفته به یغمای عشق

بسته دخیلی به بت تا که شفایش دهد

ما ز الم رسته ایم ، در ید بیضای عشق

جمع ملک ، عرشیان ، راوی این قصه اند

آخر این داستان ، شور و تماشای عشق
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 232 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

دلبر من کجا روی ، ز خواب ناز من نرو

تو همه ادراکی و عشق ، بنده نواز من نرو

مست شراب ناب تو رفته شبی به خواب تو

چه جلوه ها که کرده ای ، دیده مکن آب و نرو

شکر وجود میکنم ، سر به سجود میکنم

گرچه به خواب مانده ام ، معبد و معبود نرو

دیده امت به خوابها ، فارغ ازین حجاب ها

گفتی ازین بیش مگو پای منه بیش نرو
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 267 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

گفت مرا یک سخن مطرب مه روی من

غصه رها کن بیا بر بط و چنگی بزن

خیز و به گردش بساز حلقه رقص سما

حال که شاهد شدی شاهد این ماجرا

مست شو از ساغری کو بردت بر دری

باور عشقت دهند در سر نا باوری

کوی فنایان کجاست عالم و امکان کجا

کین همه وهم و خیال ، او پس این ماجرا
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 214 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

از اتصال تو ، جمعی رسیده اند به باور و ایمان

ای متصل به خدا میسپارمت ، از شر و جور بدان

در بزم تو بود ، جام می و مطرب و ساقی

ما مست از این طربیم و به گرد او چرخان

گفتند که اشراق تو ، سمت کمال نیست

آنها که خود فروخته اند به ظلمت شیطان

گفتی که درس محبت دهید و عشق

ای شمس من بی تو غریب است عشق بمان
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 241 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 16:35

شراب کهنه ای بده ، که عقل را رها کنم

که در خرابی اش ز نو ، باور خود بنا کنم

شراب کهنه ای بده، که هست باشم و که نیست

نیستی از مجاز و وهم ، حقیقتم پیدا کنم

شراب کهنه ای بده، که پر کشم به سوی تو

کزین حجاب رد شوم تو را که جستجو کنم

شراب کهنه ای بده ، که بی اراده عشق را

درون سینه جا دهم ، سعی کنم صفا کنم
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 232 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت: 0:03

مطرب مهتاب رو ، بودم و هستم تویی

بر سر بازار عشق ، من ننشستم تویی

من چه فروشم گهر ، در پس این ماجرا

مشتری و حجره دار ، سکه و گوهر تویی

جمله به عالم زدی ، نور تجلی و بعد

صاحب این ماجرا ، اول و آخر تویی

از عدم ار سر گشود ، عشق شد اندر وجود

ظاهر و باطن در این ، نور مکرر تویی
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

در نبرد جان ز خطر مرغک بی بال و پری

آخر این قصه مرا پر بده از هر خطری

بال و پرم بده به عشق باور پرواز تویی

چون به حقیقت آمدم سوره اعجاز تویی

در پس هر سلام من هزار خواهش است و نیست

جز تو دگر بهانه ای خواهش آخرم تویی

گفت منادیم بیا گفتمش این چه گفتگوست

هرچه نگاه میکنم من نه منم بلکه تویی
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

گفتی آرام ندارم ، که جهان تاریک است

گفتمت غم مخور ای دل، که سحر نزدیک است

گفتی از یار ندارم خبری ، عشق کجاست

گفتمت چرخ اساطیری عشاق ، در ایام بجاست

گفتی از صحبت نرگس ، نگرانیه نسیم

گفتمت آخر این درس ، بباید که به دریا برسیم

گفتی ای کاش خدا لطف کند معجزه اش راه گشاست

گفتمت صاحب اعجاز تویی ، این زیباست
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 266 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

یار مرو یار مرو ، دلبر و دلدار مرو

بیش میازار و مرو ، بر سر بازار مرو

جمله خریدار منم ، بنده به دلدار منم

بند دلم پاره مکن ، در پی اغیار مرو

من به نیازت شده ام سر به نمازت شده ام

صاحب اسرار مرو ، سجده کنم زار مرو

گفت سخن با من ومن مست شدم از سخنش

ای بت خممار مرو ، ساقی بیدار مرو
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 263 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

حال مرا قال مرا آتش بر جان مرا گوش کن احوال مرا

در طلبش بودم و بس ، خواند و به دل خواند مرا

گفتمش ای یار چنین دل شده در بند و کمین

کو ببرد زار مرا کو ببرد زار مرا ، پس مده آزار مرا

گفت به بندم چو شدی گر به کمندم تو شدی ، از تو رها تر نبود

گفت و رها کرد مرا ، بی سر و پا کرد مرا گفت و فنا کرد مرا

گفتمش این سجده مرا محو کند ، نیست کسی غیر شما

گفت بیا وقت دعا ، حال خوشیست بین ما، گفت و صدا کرد مرا
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

در حال مناجات و دعا پر به گشودیم

وان باده که معشوق فرستاد خریدیم

خوردیم از آن باده وحدت، خم منصور

اینگونه ز احوال جهان دست کشیدیم

گفتند چنان صبر نمودید ، که افتاد ؟

در چله ناب است که این باده گشودیم

گر دور فلک بر سر رندانه به چرخ است

ما نیز گذشتیم از این چرخ و پریدیم
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

یا للعجب از عشق او
قربانی کویش شدم

مست از می و پیمانه اش
در بند گیسویش شدم

چرخی زدم بر گرد او
شد ذکر جانم ورد او

ناسوتیان لاهوتیان سبحان گو
همراه من در گفتگو

باران رحمت میزد و من
در نگاهش غرقه غرق

دنیای ما را آب برد
گم شد جهان در غرب و شرق

آدم که حوا ای نبود
این عشق هرجایی نبود

بعد از هزاران پرده رفت
تا سر سپارد در سجود
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 235 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

آن می که خوردم ، مستی اش

ادراک عشق است ، هستی اش

او نور عالم تاب بود

من ذره ای اندر پی اش

روزی الستم وعده داد

از خویش بنیانم نهاد

یک قطره از دریا که رفت

صد شکل و صورت شد گل اش

باید تو را سازد عیان

تا میوه گردد حاصل اش

گفتا تو تنها نیستی

در بند دنیا نیستی

تو مرغ آن باغی که رفت

جایی نمی شد منزل اش

صوفی به بزمش چرخ زد

سالک به دریا می رسید

هرکس به امیدی که یار

پیدا شود در محفل اش
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

نوشم از آن باده ای کز خم بیدار هاست

تا به سحر می ، زدن عادت دلداده هاست

گفت تو را محتسب ، حد دمادم زند

شرب تو در پیش خلق باعث این ماجراست

گفتمش آن ماهرو پاک به دامم کشید

هر شب مستی پر از صحبت آن دلرباست

هر که بر این در نشست ، عاقبت او در گشود

چون که شدی مبتلا ، حال خوش اندر فناست
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 273 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23

محتاج طبیبانم سرگشته و حیرانم

افتاده به دام عشق شوریده و عطشانم

در میکده پرسیدند کو ساغر و پیمانت

گفتم که دلی دارم گر عقل پریشانم

آن یار نظر بازم برقی به نگاهش هست

کان آتش پنهانش در خویش بسوزانم

گفتند تو مجنونی پس در پی لیلایی

گفتم به شراب عشق هم لیلی و مجنونم
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23