این غم و راز نهان

ساخت وبلاگ
جام یکباره تهی شد ، چو شدی در یادم

مست چشمان تو بودم که به دام افتادم

ساقیا می بده با عقل مرا کاری نیست

آن هوس رفته ، کنون از دو جهان آزادم

گفت ای مرغک پرران ، بنشین بر بامت

گفتمش بی سر و دلتنگ ، کجا افتادم

گفت از حال تو بیهوده نپرسم درویش

این غم و راز نهان ، من به دلت بنهادم
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید

برچسب : نهان, نویسنده : ehasannazemf بازدید : 226 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 15:16