مطرب مهتاب رو ، بودم و هستم تویی
بر سر بازار عشق ، من ننشستم تویی
من چه فروشم گهر ، در پس این ماجرا
مشتری و حجره دار ، سکه و گوهر تویی
جمله به عالم زدی ، نور تجلی و بعد
صاحب این ماجرا ، اول و آخر تویی
از عدم ار سر گشود ، عشق شد اندر وجود
ظاهر و باطن در این ، نور مکرر تویی
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 219 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23