یا للعجب از عشق او
قربانی کویش شدم
مست از می و پیمانه اش
در بند گیسویش شدم
چرخی زدم بر گرد او
شد ذکر جانم ورد او
ناسوتیان لاهوتیان سبحان گو
همراه من در گفتگو
باران رحمت میزد و من
در نگاهش غرقه غرق
دنیای ما را آب برد
گم شد جهان در غرب و شرق
آدم که حوا ای نبود
این عشق هرجایی نبود
بعد از هزاران پرده رفت
تا سر سپارد در سجود
کوچ...
ما را در سایت کوچ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 230 تاريخ : سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 13:23