دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که , چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم , که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا, ...ادامه مطلب
گر مرا مستانه می خوانی بیاگر سری دیوانه می خواهی بیاگر که با جان ربنا را گفته ایسر به دار عشق و قربانی بیابند تن زندان ابرار من استگر رها از بند و زندانی بیاپر زدم با شوق رویش بی هواگفت بنگر گرکه سیمرغی و وحدانی بیا,وحدانیت خداوند,وحدانیت خداوند ج,وحدانیت الله,وحدانیت خدا,وحدانیت و اوصاف خداوند,وحدانیت الله ج,وحدانی رضا,وحدانی معنی,وحدانی نیا,حسین وحدانی ...ادامه مطلب