کوچ

متن مرتبط با «دلم کمی عشق میخواهد» در سایت کوچ نوشته شده است

اقلیم عظیم عشق

  • من بنده شدم بر عشق پاینده شدم در عشقاز آتش جان سوزی آکتده شدم با عشق شوری است بر انگیزددر جان و دلم ریزدهیهات بی انگیزددر آتش و داغ عشق لب تشنه , بره هامونعشقی که کند افسونمن آب نمیخواهم جز از ید پیر عشق این نکته که میخوانیمعنی نکنی آنیبس شرح و سخن دارداقلیم عظیم عشق بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ع عشق علی (ع)

  • مستیم از می عشق هستیم در پی عشقاز بند هرچه هستیم سلطانی و گرایی رستیم با ع عشقکوهی زمعرفت بود یکدانه ای که مسجودفرقش شکاف برداشت در راه معنی عشقتعلیم حق به سالک دادست با نگاهیاول شهید محراب در باب مسلک عشقگویم به دین فروشان این جمله را ز ایشاندر راه رستگاری شیعست مذهب عشق۲۰ رمضان ۹۹, ...ادامه مطلب

  • اسرار عشق

  • کاش که این ساده دل عاشق و رسوا نبودکاش که چشمان تو این همه زیبا نبودکاش رها میشدم از غم دلدادگیصورت آن آشنا این همه بیتا نبودگرد جهان گشتم و غیر تو ام خواست نیستکاش که لبهای تو شککر و حلوا نبودگفتمش این راز و از خون جگر ها که رفتگفت که اسرار عشق حل معما نبود, ...ادامه مطلب

  • عشق زمینی

  • من تو خوابم و تو رویام یکی هست که نازنینهبیا اسمم و صدا کن خواب من تعبیرش اینهواسه مهربونیه تو همیشه حسای خوبهکه میشه حرف تو شعرام حرفایی که دل نشینهنباشه ، روزی نباشی نشه خالی از تو دستامهمه لحظه ها و پرواز با حضورت بهترینهنمیشه که بی تو پر زد پر پرواز منی تومیپرم با تو و دنیام غم هاشم با تو شیرینه, ...ادامه مطلب

  • عشق انگار تو را میخواهد

  • بر سر کوی خیالش منشین ، شیداییای سبک بال بپر عشق تو را میخواهدخرقه از تن بکن و جامه بدر خویش بجوبه خودآ و به خدا عشق تو را میخواهداز ازل محرم اسرار تو بودی و تو باشعشق انگار ، تو را میخواهدمنتظر مانده به کویی نگران تو نگارین دلداریاره خممار تو را میخواهد, ...ادامه مطلب

  • تمام عشق من به تو

  • تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین, ...ادامه مطلب

  • درد عشق

  • به نای بلبلی غریب که سر سپرده بر عدمنفس بده به چه چهم که بی تو پژمرده شدممگر نبود حکم عشق حکم وصال عاشقانپس از چه روست این فراق چرا سزاست بار غمگفت به من منادیت که راه توست مستقیمولی ببین که گم شدم هر نفس آواره شدمسر چو به پای عشق تو به هر قصیده باختمروا نبود درد عشق ، که در غمت شناختم, ...ادامه مطلب

  • عشق

  • قرعه ی خمار ومستی ز ازل به نامم افتادای دریغ از آن تفاخر که بهشت داده بربادببرم به باده ساقی به سجود می پرستانکه دمی جدا نباشم ز نماز جمع مستانره وادی فنا را چو به جرعه ای گشودیدل و جان و عقل و هوشم همه را ز من ربودیبه هزار راه رفتم که تو را بیابم ای عشقتو به آتشم کشیدی که چنین بتابم ای عشق, ...ادامه مطلب

  • آغوش عشق

  • گفت که شوریده ای؟گفتمش از دست عشقگفت چه را دیده ای؟گفتمش از ناز عشقگفت که سر می دهی؟گفتمش ، دلخواه عشقگفت چه درمان تو راست؟گفتمش آغوش عشق, ...ادامه مطلب

  • ای عشق

  • تمام تار و پودم ، از تو ای عشقبرای با تو بودن ، با تو ای عشقدر این ظلمت ، که من عطشان نورمبه چشمان تو می آید سحر ، عشقبرای آخرین مقصد ، در این کوچتویی تنها دلیلم ، نازنین عشقهزاران بار دیگر خواهم آمدولی آرام و پایانم تویی ، عشق, ...ادامه مطلب

  • راهی دریای عشق

  • سمت فنا می رود جان به تمنای عشقتا به کجا می رود دل به تولای عشقصورت آن ماه رو در پس آیینه هامی بردم کو به کو وادی بینای عشقسر به عدم داده را فرصت اقرار نیستتا که کند گفتگو از مه بیتای عشقبنده ی در پرده را شوق تو سازد رهاچون ز جهان کنده ها راهی دریای عشق ۹۶/۰۳/۲۳ ۰ ۰ حسن ناظم , ...ادامه مطلب

  • دلم در بند یاره

  • شراب ناب تو مستونه ام کرددل بی تاب تو دیوونه ام کردشرر باره دو چشمون سیاهتبه آتیشم کشیده اون نگاهتشب تاریکه و من بی چراغمخدایا در غم و اندر فراغمتو گفتی عاشقت ، خونش مباههمنه سر داده را ، عشقت گناههبه پروازم بیا، هم بال من شوبیا ای حال خوش در فال من شوببین سرگشته را در کوی ، شیداببین دارم تورا ، دارم تمناببین من تشنه و آب حیاتیببین زندونیم ، راهه نجاتیدریغا عمر کوته ، در گذارهمنه شیدا ، دلم در بند یاره, ...ادامه مطلب

  • کیش مراست ریشه عشق

  • می ، بزنم ز جام او مست شوم به نام اواو که رهانیده مرا ، از ظلمات و های و هوخرمم از حدیث عشق ، کیش مراست ریشه عشقآمده ام به شور و شب رو به فناست پیش عشقرخوت جان ما گرفت صولت بیداری و نورمحو تماشا شده ام ، او همه ادراک و حضوربیش مکن گلایه از ، دوری معشوق به پابه چشم جان نما نظر ، نیست جز او در بر ما, ...ادامه مطلب

  • دریای عشق

  • زورق جان را ببر ، در دل دریای عشقتا که شوی غرق در مقصد و معنای عشقجلوه معشوق ما ، جمله ، زیبایی استمحو در او میشویم ، رفته به یغمای عشقبسته دخیلی به بت تا که شفایش دهدما ز الم رسته ایم ، در ید بیضای عشقجمع ملک ، عرشیان ، راوی این قصه اندآخر این داستان ، شور و تماشای عشق, ...ادامه مطلب

  • استاد عشق

  • از اتصال تو ، جمعی رسیده اند به باور و ایمانای متصل به خدا میسپارمت ، از شر و جور بداندر بزم تو بود ، جام می و مطرب و ساقیما مست از این طربیم و به گرد او چرخانگفتند که اشراق تو ، سمت کمال نیستآنها که خود فروخته اند به ظلمت شیطانگفتی که درس محبت دهید و عشقای شمس من بی تو غریب است عشق بمان, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها